جزئیات نظریه
شماره نظریه : 7/1400/184
شماره پرونده : 1400-168-184 ک
تاریخ نظریه : 1400/04/08
استعلام :
1- در جائی که فرآیند اجرای حکم غیابی آغاز شده و در خلال آن دستور اخذ وجهالکفاله یا ضبط وثیقه نیز(به لحاظ تخلف کفیل یا وثیقه گذار در حاضر کردن محکوم) صادر گردیده و در ادامه با واخواهی محکوم، پرونده به دادگاه ارسال میشود در سه فرض عیناً «تأیید رأی غیابی» «نقض آن و صدور حکم برائت» و «تائید به همراه تغییراتی در مفاد آن»، تکلیف دستور اخذ وجه الکفاله یا ضبط وثیقه پس از ارسال پرونده به اجرای احکام کیفری چه میشود؟ چنانچه همین اتفاقات پس از واخواهی در دادگاه تجدیدنظر صورت پذیرفته و پرونده به واحد اجرا واصل شود،تکلیف چیست؟؟ 2- آیا از واژه «تقاضا» مصرح در تبصره ماده 92 قانون آیین دادرسی کیفری میتوان قائل به اختیار و صلاحدید دادستان شد؟ به این معنا که در برخی موارد با تشخیص امکان و توانمندی رسیدگی موقت دادیار، پرونده را به دادیار ارجاع دهد؟
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه :
1- اصلاح انجام شده در ماده 92 قانون آیین دادرسی کیفری به تاریخ 24/3/1394 به غیر جرائم مستوجب مجازاتهای مقرر در ماده 302 قانون فوقالذکر معطوف است که در صورت «کمبود بازپرس»، دادستان نیز دارای تمام وظایف و اختیاراتی که برای بازپرس تعیین شده، میباشد که در این حالت، دادستان میتواند انجام تحقیقات مقدماتی را به دادیار ارجاع دهد و قبل از اصلاح، به جای عبارت «کمبود بازپرس»، «نبودن بازپرس» بود. 2-. برابر ماده 2 دستورالعمل نحوه استعلام حقوقی وپاسخ به آن در قوه قضاییه مصوب 19/9/1398، استعلام حقوقی باید ناظر به استنباط صحیح از مقرراتی باشد که رسماً منتشر شده است. بنا به مراتب فوق و لحاظ آنکه پرسشهای مطرح شده از مقررات نبوده و جنبه نظری دارد، پاسخگویی به آن از وظایف اداره کل حقوقی خارج است.
ثبت دیدگاه