به گزارش شفقنا،دکترمحسن برهانی، حقوقدان و استاد دانشگاه همزمان با ماه محرم در سخنانی با موضوع حرکت سیدالشهداء، کنش یا واکنش، گفت: مصلح اجتماعی داریم که برانداز و انقلابی نیست؛ زیدیه به غلط معتقد است امام آن کسی است که قیام به سیف کند؛ سیدالشهدا (ع) مخالف سیاسی حکومت است و به حکومت مشروعت نمیدهد. ایشان قیام نمیکند اما تسلیم ظلم هم نمیشود. اینکه سیدالشهدا دربرابر ظلم قیام کرد، یا اینکه سیدالشهدا در برابر ظلم سکوت نکرد و تسلیم نشد و ایستادگی کرد دو موضوع متفاوت است.
وی افزود: در تصریحات مختلفی که حضرت دارند مشخص میشود که ایشان به شهادت خود یقین داشت، این یک نقطه عزیمت برای یک مصلح اجتماعی است که بداند طرف مقابل او چه اقدامی انجام خواهد داد. ایشان از روز اول بازی بنیامیه و یزید را میدانست. حضرت در زمین بازی که آنها چیدهاند باید نحوه کشته شدن را انتخاب کند. سه راه برای ایشان وجود دارد: راه اول بیعت است که منتفی است. حضرت به حکومت فاسدی که لعاب دینی دارد مشروعیت نمیبخشد. از طرف دیگر ایشان همانند مقدسانی مانند عبدالله بن عمر که مشغول نمازند، نیست. ایشان طمع حکومت ندارد و میخواهد به اصلاح جامعه بپردازد. اگر کار به دست حضرت بود تا انتها به تبلیغ و روشنگری میپرداخت، صحبت میکرد، مردم را بیدار میکرد و به وظیفه خود در هدایت امت عمل میکرد؛ همان کاری که امام صادق(ع)، امام باقر(ع) و دیگر اهل بیت (ع) انجام دادهاند. اگر یزید رها میکرد سیدالشهدا به وظیفه اش عمل کرد اما حکومت اموی در این مقام نیست. حکومت اموی در مقامی است که حضرت را در دوگانه بیعت یا مرگ قرار دهد.
آقای برهانی گفت: حضرت یا باید بماند و در خفا کشته شود یا باید به سمت یمن فرار کند، آنها که ایشان را رها نمیکردند گروهی را به یمن میفرستادند تا حضرت را بکشند. تاریخ چه قضاوتی درمورد سیدالشهدا داشت؟ مینوشتند امامتان به سرحدات فرار کرد و او را آنجا کشتند؟ یا راه دیگری برای حضرت باقی میماند؟ یک مرگ نمادین، بیدارکننده و رهاییبخش که این نحوه شهادت بتواند امت را بیدار کند. نه اینکه حسینبنعلی راه افتاد به سمتی که حکومت تشکیل دهد و در نهایت ظهر عاشورا متوجه شد راهی نیست.
کسانی که میگویند حسینبنعلی(ع) در مقام تشکیل حکومت بود و در نهایت نشد، جدای از بحثهای اعتقادی که امام علم داشت یا نداشت، نمیتوانند در برابر این سوال پاسخی بدهند که چطور شد متوسطین به پایین از عرب فهمیدند رفتن به کوفه غلط است، معاذلله حسینابن علی در نیافت؟ میشود که امام در پاسخ به همه که ایشان را به نرفتن به کوفه توصیه میکنند بگوید توکل به خدا می رویم؟
امام حسین(ع) اگر به یمن هم میرفت کشته میشد
آقای برهانی گفت: یکی از مهمترین تصریحاتی که حضرت در روز خروج از مکه دارند این است که میفرمایند من خوش تر دارم یک وجب دورتر از این خانه کشته شوم تا یک وجب نزدیک تر؛ نمیخواهم مقتول در کعبه باشم. حضرت میفرمایند: من اگر در سوراخ خزندگان وارد شوم آنها مرا خارج خواهند کرد تا به چیزی که میخواهند برسند، بخدا سوگند همانگونه که یهودیان در روز شنبه حرف خدا را زیر پا گذاشتند اینها درمورد من حرف خدا رو زیر پا میگذارند. ایشان قسم یاد میکنند که کشته خواهند شد.
یکی از برهههای مهم تاریخی زمانی است که خبر شهادت مسلم (ع) چهار منزل قبل از رسیدن ایشان به حر، به سیدالشهدا میرسد. چطور میگویید حضرت در مقام تشکیل حکومت بود درحالی که خبر شهادت مسلم و هانی به ایشان رسیده و ایشان همچنان به راه خود ادامه میدهد؟ سیدالشهدا به عنوان یک مصلح اجتماعی باید چکار کند؟ میداند کشته خواهد شد. حالا که قرار است کشته شود میفرماید من نحوه کشته شدنم را انتخاب میکنم. به همین دلیل به ادبیات برخی از اندیشمندان معاصر اشکال وارد میشود که حضرت در مقام فرار بود. اگر ایشان فرار میکرد میگفتیم سیدالشهدا از ترس جانش به سمت یمن فرار کرده است و آنجا او را به شهادت رساندهاند.
نباید موضوع عاشورا را به یک موضوع تئوریک تبدیل کرد.
وی ادامه داد: حرکت سیدالشهدا(ع) و مسئله عاشورا ابعاد مختلفی دارد. یکی از باتلاق هایی که متاسفانه جریان روشنفکری ایران درگیر آن شده این است که موضوع عاشورا و سیدالشهدا را به یک موضوع تئوریک و نظری تبدیل کردهاند. مانند تحلیل یک واقعه تاریخی که شخصی در تاریخ اقداماتی انجام داده و به شهادت رسیده آن را تحلیل میکنیم، بدون اینکه به جایگاه امام معصوم در عالم خلقت و ارتباط احساسی که میان شیعیان و سیدالشهدا وجود دارد بپردازیم. متاسفانه در برخی موارد مباحث نظری بر رابطه عاطفی، احساسی و رابطهای که باید میان دوستان اهل بیت (ع) و آن ذوات مقدس برقرار باشد غلبه پیدا میکند. جنبه تئوریک بهجای خود، اما باید به علقه، توسلات و ارتباط عاطفی با اهل بیت نیز در جای خود باشد. نباید این دو را با یکدیگر خلط کنیم.
امام حسین(ع) مخالف سیاسی حکومت است
اقای برهانی گفت: تحلیل های مختلفی نسبت به حرکت سیدالشهدا شکل گرفته است؛ در ادبیات صاحب جواهر، مرحوم نراقی و حتی در کلمات فقهای متقدمتر مانند سیدمرتضی بارقههایی میبینیم. جریانی از دهه ۵۰ شمسی به واسطه وضعیتی که در ادبیات کل عالم از جمله ادبیات چپ و ادبیات انقلابی شکل گرفت، پررونق شد و موجب شد که تحلیلها به سمتی برود که حرکت سیدالشهدا حرکتی کنشی بود, یعنی حسینبنعلی (ع) در برابر ظلم ظالمین قیام کرد و برای تشکیل حکومت رفت. ادبیات قیام، به ادبیاتی رایج در ایران و بخشی از جهان تشیع و جهان اسلام تبدیل شد؛ هنوز هم چنین چیزی وجود دارد، هرچند تحلیلهایی که درباره حکومت بود کمرنگتر شده است. اکثر مواردی که درمورد سیدالشهدا نوشته شده است معمولا در این فضاست، به جز مطالبی که اخیرا توسط یکی از اندیشمندان معاصر نقل شد و این اندیشمند موضوع فرار سیدالشهدا را مطرح کرد که سیدالشهدا در مقام فرار بودند. در ادبیات افرادی چون شهید مطهری هم اینگونه بود ایشان هم براساس تئوری امر به معروف و نهی از منکر تلاش کردند حرکت سیدالشهدا را تحلیل کنند.
وی افزود: نظر من به صورت ایجابی این است که سیدالشهدا یک مخالف سیاسی حکومت است که انتخابهای محدودی دارد و زمین بازی را بنیامیه تعیین میکند نه سیدالشهدا. سیدالشهدا یک شهروند است، ایشان یک انسان حاضر در عرصه اجتماع در مدینه است، این موقعیت را بنی امیه از روز اول شکل داده است. معاویه در اوایل رجب سال ۶۰ فوت میکند تا خبر به مدینه برسد اواخر رجب سال ۶۰ است. سیدالشهدا با ابن زبیر راه میرود، از طرف والی مدینه میگویند امیر شما را میخواهد. ایشان به عبدالله میگوید من به همراه جمعی از افراد میروم. رفتن امام به سمت والی مدینه اولین مواجه حکومت جدید با یکی از رئوس جامعه است. همه میدانیم آنجا نامهای رسیده با این مضمون که بیعت بگیر و اگر استنکاف کرد سر را برای دمشق بفرست. گفتگویی شکل میگیرد که مشخص میشود حکومت دو انتخاب در برابر سیدالشهدا قرار داده است. یا بیعت و یا مرگ. این دو راه از ابتدای حرکت سیدالشهدا تا انتها همراه این داستان است.
دوگانه یا مرگ یا بیعت، منطق بنی امیه است
آقای برهانی گفت: حکومت به ایشان فشار میآورد تا از طریق بیعت فرزند پیامبر به خود مشروعیت ببخشد و بتواند یکی از شاخصهای مخالفان را مهار کند. در داستان مکه مشهور است زمانی که سیدالشهدا در مکه بود برای عبدالله ابن زبیر سخت بود؛ زیرا تا زمانی که خورشیدی همچون ایشان وجود دارد هلال باریکی فرصت ظهور و بروز پیدا نمیکند. متاسفانه همه تحلیل هایی که از سیدالشهدا ارائه میشود بر این مبناست که حالا که معاویه رفت ایشان قیام کرد تا حکومت را ساقط نماید و یا امر به معروف و نهی از منکر کند. وقتی ما تحلیل میکنیم باید مشخص کنیم که سیدالشهدا خروج بر حکومت کرد یا خروج از حکومت؟ این اصطلاح سیاسی-حقوقی دلالت بر این موضوع دارد. اینها در مقام کشتن حضرت بودند، حضرت هرجا میرفت کشته میشد. اگر در مکه میماند ترور میشد، اگر در مدینه میماند به خانه ایشان هجوم برده ایشان را میکشتند، اگر به یمن هم میرفتند کشته میشدند. حضرت نحوه شهادت را در بازی بنیامیه تصویر کرد. بنیامیه دوگانه مرگ و بیعت را گذاشت. این ادبیات ، ادبیات بنی امیه است که یا بیعت میکنی یا تو را میکشیم. این ادبیات در سقیفه هم بود.
در ادبیات علوی خروج بر حکومت مشروع است
آقای برهانی افزود: در ادبیات علوی خروج از حکومت مشروع است. سیدالشهدا خروج از حکومت کرد یعنی با حکومت بیعت نکرد، ایشان با حکومت جور بیعت نکرد زیرا اگر بیعت میکرد به آنها مشروعیت میبخشید و بعد از آن تمام حرکتهای حکومت در ذیل بیعت سیدالشهدا تنفیذ میشد. پس این دوگانه سیاسی را حکومت علیه سیدالشهدا ایجاد کرد. در چنین دوگانه ای سیدالشهدا انتخابهای محدودی داشت. بعد از سیدالشهدا نه بنی عباس و نه بنی مروان هیچکدام این دوگانه را شکل ندادند. اگر حرکت سیدالشهدا را به عنوان یک مخالف سیاسی که حکومت جور انتخابهای محدودی قرار داده است ببینیم، در این دو گانه سیدالشهدا قطعا نمیخواست مشروعیت ببخشد، پس دو راه شهادت و مرگ برای ایشان باقی میماند.
ایشان شهادت و مرگ را باید به چه صورتی انتخاب کند؟ باید به صورتی انتخاب کند که مشخص شود حکومت نامشروع است. از لحاظ تاریخی هیچ اشکالی بر سیدالشهدا وارد نیست. مکالمه سیدالشهدا با امسلمه در مدینه به نقل از جناب مجلسی جالب است.ایشان میفرماید من کشته خواهم شد.
وی ادامه داد: براساس این تئوری که سیدالشهدا علم غیب نداشت و پیامبر و امیرمومنان هم به ایشان نفرموده بودند و ما میخواستیم ایشان را یک مخالف مادی مانند عبدالله ابن زبیر تحلیل کنیم چه اتفاقی میافتاد و حضرت چه انتخابی داشت؟ برخلاف برخی اندیشمندان که حرکت سیدالشهدا را قابل تحلیل نمیدانند و میگویند در دستگاه فکری فقهی قابل تحلیل نیست، حرکت سیدالشهدا کاملا با تئوری های سیاسی و اجتماعی قابل تحلیل است.
اولا نباید گفت حرکت سیدالشهدا غیرقابل تحلیل است، ثانیا نباید گفت حرکت سیدالشهدا فرار بوده است و ثالثا نباید گفت امام برای امر به معروف و نهی از منکر حرکت کرده است. ایشان چرا باید برای امر به معروف و نهی از منکر به صحرا و بیان میرفت و زن و بچه را همراه خود میبرد؟ مگر به ایشان نگفتند زن و بچه را همراه خود نبرد؟ یک مخالف سیاسی و مصلح اجتماعی به درستی درک کرد که جور او را رها نخواهد کرد مگر زمانی که او را بکشد، در این موقعیت ایشان انتخاب میکند. ایشان حرکت نمادینی انجام داده و زن و بچه را همراه خود میبرد و اتمام حجت میکند حتی این اتمام حجت تا شب عاشورا نیز ادامه مییابد. برای تحلیل حرکت امام حسین اگر ما به این نقطه برسیم که بنیامیه زمین بازی را مشخص کرد و دوگانه شکل داد ایشان در این دوگانه به نحوی حرکت کرد که بازنده نهایی بنیامیه باشد. به همین دلیل نباید حرکت سیدالشهدا را یک حرکت کنشی تلقی کنیم، حرکت ایشان یک حرکت واکنشی عاقلانه سیاستمدارانه بود.
اکنون اگر این مطلب در نزد تمام تحلیلگران قرار گیرد که حسینبنعلی اینگونه عمل کرد، آیا کسی هست که بگوید حسینبنعلی اشتباه کرد؟
اقای برهانی گفت: گزینه دیگری هست که بگویند اگر حسینبنعلی این کار را میکرد بهتر بود؟ به نظر من هیچ گزینه دیگری وجود نداشت. به نظر من تحلیلگران این نقطه عزیمت را مورد توجه قرار نمیدهند که سیدالشهدا بعد از اینکه یقین به شهادت کرد مشغول برنامهریزی شد نه اینکه بگوییم سیدالشهدا امید به حکومت داشت.
وی تصریح کرد: جمع بندی من این است که حرکت امام حسین(ع) یک حرکت کنشی نبوده و یک حرکت واکنشی دربرابر دوگانه ای بود که برای ایشان شکل گرفته است. حضرت برای حکومت و یا قیام حرکت نکردند زیرا میدانستند برای ایشان امکان پذیر نیست. اما اگر بگوییم سیدالشهدا بر شهادت یقین داشت ، انتخاب نحوه شهادت که یک حرکت نمادین ، بیداربخش و مفتضح کننده حکومت جور بود قابل تامل است. حرکت امام یک حرکت سیاسی آگاهانه و با چشم باز بود.
ثبت دیدگاه