حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 17823 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 3 تعداد دیدگاهها : 19×
۰۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۵
شناسه : 10224

جزئیات نظریهشماره نظریه : 7/99/260شماره پرونده : 99-141-260 حتاریخ نظریه : 1399/06/01 استعلام :1- در دعوای صدور حکم به بطلان سند رسمی انتقال، پیش از صدور رأی بدوی خوانده ملک را با سند رسمی به ثالث منتقل می‌کند. با این حال دادگاه بدوی علیه خوانده حکم بر اعلام بطلان سند رسمی صادر می‌کند و این […]

پ
پ

جزئیات نظریه
شماره نظریه : 7/99/260
شماره پرونده : 99-141-260 ح
تاریخ نظریه : 1399/06/01

استعلام :
1- در دعوای صدور حکم به بطلان سند رسمی انتقال، پیش از صدور رأی بدوی خوانده ملک را با سند رسمی به ثالث منتقل می‌کند. با این حال دادگاه بدوی علیه خوانده حکم بر اعلام بطلان سند رسمی صادر می‌کند و این رأی در دادگاه تجدیدنظر عیناً تأیید می‌شود. آیا این رأی مخل حق شخص ثالث که در اثنای دادرسی بدوی سند به نام وی انتقال یافته می‌باشد و وی می‌تواند به استناد ماده 417 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 دادخواست اعتراض ثالث تقدیم کند و آیا دادنامه قطعی مذکور قابل نقض یا الغا است؟ 2- چنانچه وکیل خوانده دعوای اصلی که در مرحله تجدیدنظر وکالت نکرده است، بعد از صدور رأی قطعی از دادگاه تجدیدنظر که به نفع خواهان است، حکم بر اعلام بطلان سند رسمی انتقال صادر شده است، به وکالت از شخص ثالث که منتقل‌الیه و دارنده سند رسمی مالکیت است، دادخواست اعتراض ثالث به طرفیت طرفین پرونده اصلی تقدیم کند، آیا عمل وی تخلف انتظامی موضوع بند ماده 82 آیین‌نامه لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب 1334 محسوب می‌شود؟
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه :
1- در فرض سؤال که دادگاه حکم بر بطلان سند رسمی انتقال علیه خوانده به عنوان مالک فعلی ملک صادر می‌کند و بعداً معلوم می‌شود که پیش از صدور حکم ملک به دیگری انتقال داده شده است، با توجه به مدلول ماده 417 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 شخص ثالث منتقل‌الیه که خود در دادرسی مشارکت نداشته و نماینده‌ای هم در دادرسی نداشته و خوانده دعوای اصلی نماینده وی تلقی نمی‌شده است، می‌تواند وفق این ماده نسبت به حکم بطلان سند انتقال، دعوای اعتراض ثالث اقامه کند. 2- با توجه به این‌که ماده 37 قانون وکالت مصوب 1315 مقرر داشته است: «وکلا نباید بعد از استعفاء از وکالت یا معزول شدن از طرف موکل یا انقضاء وکالت به جهتی از جهات وکالت طرف مقابل یا اشخاص ثالث را در آن موضوع بر علیه موکل سابق خود یا قائممقام او قبول نمایند و محاکم وکالت او را نباید در این مورد بپذیرند» و با عنایت به این‌که در ماده 82 آیین‌نامه لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب 1334 و بند 2 ماده 79 اصلاح آیین‌نامه اجرایی لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب 1388 ریاست محترم قوه قضاییه، در فرضی که وکیل بعد از استعفا یا عزل از طرف موکل یا انقضاء وکالت به جهت دیگر، وکالت طرف موکل یا اشخاص ثالث را در آن موضوع علیه موکل سابق خود یا قائممقام قانونی او قبول کند، برای وی مجازات انتظامی درجه شش پیش‌بینی شده است، بنابراین در فرض سؤال که وکیل در مرحله بدوی وکالت و خواهان بدوی خوانده را بر عهده داشته است، در دعوای معترض ثالث نمی‌تواند به وکالت از ثالث، دعوایی علیه موکل سابق خود طرح کند و صرف این‌که در مرحله تجدیدنظر وکالت نداشته و حکم هم به نفع خواهان بدوی صادر شده است، موجب نمی‌شود تا موضوع از اطلاق مواد فوق‌الذکر خارج شود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.